آبان

آبان

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
آبان

آبان

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است

رفتار تکراری

یکی از دوستام باهام قهر کرده، بهم گفت "خداحافظ برای همیشه" ، از یه پسری از همسایه هاشون خوشش اومد و پیش خودش فکر کرده بود که اونم دوستش داره ، ما رفتیم به پسره گفتیم که حس میکنیم دوستمون ازت خوشش میاد اونم برگشت به یکی دیگه از دوستام کفت من از شما خوشم میومده !!!!!!!! احتمالن دوستم بخاطر همچین مساله ای بره یه شهر دیگه برای دکترا ، با این دوستم خیلی وقته که دوستم ، از دبیرستان ، از وقتی یادمه عاشق کسی شده که با هم حرفم نزده بودن چه برسه به ارتباط . آخرشم که پسره رفته یا با کس دیگه ای ازدواج کرده ، شکست عشقی خورده . وقتی بهش فکر میکنم از خودم میپرسم من چجوری ارتباط برقرار میکنم . من همیشه شیفته ی کسی میشدم که امکان نداشته بهش برسم . هنوز جرات گفتن از رابطه هامو ندارم . ولی اینجور به نظر میاد که همیشه روابط ما یه جوره . آدماش عوض میشن ولی خود رابطه تغییری نمیکنه. چطور میشه تغییرش داد . اصلن تو وجودم چیزی هست که بخواد اینو تغییر بده یا دوست دارم همیشه عشقم خارج از دسترسم باشه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد