آبان

آبان

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
آبان

آبان

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است

کدر تر از آب

دیروز سعی کردم از هر کاری که میکنم لذت ببرم ، سعی کردم بخاطر دیگران انجامشون بدم . دیروز سعی کردم بفهمم حقیقت چیه !؟ بفهمم دلیل اصلی کارام چیه ! فهمیدم خیلی تنهام ، حتا تو خودم . میدونم وقتی احساس تنهایی میکنم دوست دارم فرار کنم ، دوست دارم خیلی سریع بدو ام ، شنا کنم و زیر آب باشم ، دوست دارم حرف بزنم ، بدون اینکه به حرفام فکر کنم و اصلن چیز با اهمیتی بگم . من از تنهایی با خودم می ترسم . و فکر میکنم بعد از این همه سال فرار کردن ، حالا خیلی از خودم دور شدم و هی بیشتر می ترسم و هر دور تر میشم ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد