آبان تموم شد ، من تا روز آخرش تهران بودم ، سرد و بارونی تموم شد. دکتر رفتم ، یه داروری جدید بهم داد ، avara یا همچین چیزی ! 440000 تومن شد . تازه تا دیروزم درد داشتم ولی امروز بهترم، فقط یکم فکم درد میکنه . پریروز انقدر درد داشتم که فقط به مردن فکر می کردم . وقتی درد دارم یهو تمام امیدم رو از دست میدم انگار که وسط یه بیابون واستادم و هیچ آبی ندارم و راهم بلد نیستم . البته دیروز پریود شدم شاید مال اون بوده . بهرحال امروز حالم خوبه . وقتی درد ندارم انگار که یه پرنده ی آتیشی تو سینم باشه ، آروم و قرار ندارم . تو این سفرم فیلم ایرانی "خشم و هیاهو" رو دیدم ، اونم با کسی که اولین عشقم بوده ، برخورد عجیبی بود که به طرز مسخره ای سعی داشتیم طبیعی جلوه اش بدیم . دلم میگیره اینجور وقتا ، مخصوصن الان که همه جا پر شده از مطالب مربوط به سالگرد قتل های زنجیره ای ، چه تخم کینه ای کاشتن تو دل این آدما ! گشت ارشادم منو گرفت !!!! برای بار اول ! حالا از هر چی خانوم محجبه و لباس پلیس بدم میاد . دلم میخواد برم ازینجا . دنیای مسخره.
گشت ارشاد چکارت داشت ای نامردها چکار دختر مردم دارین
آره لعنتیا ، چه ترسی تو دلم انداختن