آبان

آبان

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
آبان

آبان

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است

بعد از شوخی

حقیقت دور تر و دسترس نا پذیر تر از اون چیزیه که به نظر میاد ، چند درصد از کارهایی که انجام میدم برای لذت بردن محض از اون کاره ؟! آیا وقتی درس میخونم ، کار میکنم ، کوهنوردی میکنم ، شنا میکنم ، سعی میکنم آلمانی یاد بگیرم ، کتاب میخونم ، فیلم میبینم ، دوست پیدا میکنم و یا حتا همینکه این مطالبو مینویسم ، تنها به دنبال انجام دادن صرف اون کار هستم یا اینکه دارم جلب توجه می کنم ؟ همه ی این کار ها رو برای هدف دیگه ای انجام میدم ؟!!!!! دیشب یکی از دوستانم در جواب شوخی من که گفتم از پسری که چند دقیقه قبل دیدم خوشم اومد ، گفت " تو به همه چشم داری "!!! من دوست دارم رابطه داشته باشم ولی واقعن انقدر میخوامش که انگیزه و هدف همه ی کارهایی که میکنم همین باشه ؟!!! آیا وقتی شنا میکنم دارم به این فکر میکنم که بتونم ازش در معرفی خودم به دیگران استفاده کنم تا دیگران تحسینم کنن ؟ یا وقتی دوست پیدا میکنم میخوام بگم آدم اجتماعی هستم ؟ یا وقتی مینویسم میخوام نشون بدم که باهوشم ؟ آیا من برای خودم کافی نیستم ؟ هنوز از اینکه دیگران منو بپذیرن میترسم ؟ ! دارم فکر میکنم که واقعن من چه تجربه ای داشتم که باعث شده انقدر از حس طرد شدن داشته باشم ؟! چیزی یادم نمیاد . ولی دلم میخواد رها باشم ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد