آبان

آبان

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
آبان

آبان

به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است

جشن بی معنایی

دیروز کتاب جشن بی معنایی رو تموم کردم ، کتاب کوچیکیه ، اثر میلان کوندرا ، بردن اسم کوندرا منو غمگین میکنه ، شاید به این خاطر که اولین عشق زندگیم اولین بار کتاب والس خداحافظی رو بهم داد تا بخونم ، کوندرا فوق العاده مینویسه ، از چیزی مینویسه که مهمه ، حداقل برای من ، از آدم ها ، از قسمت هایی از آدما که کمتر ازش صحبت میشه ، کوندرا صداقت داره ، چقدر صداقت داشتن خوبه ، چقدر دروغ نگفتن خوبه . این آدم انقدر تواناست که وقتی به دوست پسر سابقم ( همونکه مدت ها بود باید باهاش تموم میکردم و بالاخره تموم کردم ) گفتم این رمان _جشن بی معنایی _ سال 2014 نوشته شده ، تعجب کرد که مگه کوندرا هنوز زنده است !!!! آخه مگه میشه غولی به این بزرگی هنوز زنده باشه توی این دنیای کوتوله ها ؟!!!

ولی میلان کوندرا هنوز زنده است ، و منم ، که هنوز دنبال صداقتم ، دنبال یکی شدن با خودم .

نظرات 1 + ارسال نظر
زیزا یکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت 11:22 http://zizaa.blogsky.com/

سلام
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد